روشانروشان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

happy

iهفته 37 و انتهای حاملگی

عزیز ذلم این هفته خیلی هفته پر استرسی بود فشار مامان بالا پایین می شد و شما در انتهای هفته دیکه طاقت نیاوردی و به دنیا امدی. مامانی خیلی اذیت شد و زایمانی سختی  داشت ولی همین که شما صحیح و سالم به دنیا اومدی همه دردهای مامان تمام شد . شما در تاریخ 28 اذز92 ساعت چهارونیم توسط دکتر افلاطونیان در بیمارستان مادر یزد با عمل سزارین به دنیا اومدی و همه را شاد کردی. روشان عزیزم وزن ما 2310 و قدت 4 بود خیلی کوچولویی  ولی ایشا... مامانی به شما  رسیدگی می کنه و شما بزرگ  می شی
3 اسفند 1392

28 هفتگی

دخترقشنگم این هفته و هفته پیش بابایی به خاطر مشکلات خیلی تحت فشاربود و ناراحت سینه ش هم درد گرفت دختر گلم کمک کن ارامش دوباره به خانواده انها برگرده و بابایی هم حالش خوب باشد. عزیزدلم فشار مامان تو این هفته خوب بود. شما هم معلومه بزرگ شدی و تو دل مامان وول می خوری قربونت برم. بیصبرانه متنظرم خوب و سالم باشی وبزرگ شی و به موقع بیای بغل مامانی ...
3 اسفند 1392

لطف خدا

اینجا دختر گلم مریض  شد و چند روز در بیمارستان بستری شد . درست یک ماهش بود . عفونت ویروسی . چقدر همه مون زجر کشیدیم ولی خداراشکر لطف خداو زحمتهای شوهرخالت شامل حالت شد و خوب  شدی و دوباره برگشتی به خونه. دخترگلم قول بده دیگه هیچ وقت اینجوری مریض نشی و مامان ناراحت نشه . روشی نازم.   ...
3 اسفند 1392

2 ماهگی

چند روز دیگه دخترگلم 2ماهش کامل  می شه و باید واکسن 2 ماهگی اش را بزنه . خانمی شده برای خودش.. .مامانی این روزها خیلی مواظبت بوده و از خونه بیرون نرفته است . همش نگرانت بودم . بابایی ام که نیست و مجبوره کار کنه . ایشا.. یکروز سه تایی مون  باهم  می شیم و دیگه مجبور نیستیم دوری تحمل کنیم تو دعا کن کار بابابی درست شده سه تایی بیاییم پیش هم. ...
3 اسفند 1392

سردی هوا

اینجا برف زیادی یزد امده بود به برکت قدم دخترم و لباس گرم پوشیده بود دخترم که بهش چقدر امده بود. ...
3 اسفند 1392

ده وزگی و مهمانی

اینجا دختر گلم ده روزش است و دوستای مامان امدند دیدنیش . چه لباس خوشگلی پوشیده . مهمونی خوب بود همه دوستای مامان شما را دیدند. ...
2 اسفند 1392

35 هفتگی

دختر خوشگلم این هفته هم تمامشد مایع کسه اب نرمال شده بود . و یکسری وسایل های دخترم رسید. مامانی دستش عفونت کرده و باید خوب شود. دکتر مم قرارشد افلاطونی باشد. دخرم ایشا... این هفته های اخرهم تمام شود و توبیای بغل مامانی  عزیزم . ایشا... وسایلت هم تو این هفته تکمیل شود. 
14 آذر 1392

هفته 34 و کم شدن اب بچه

این هفته ها مامانی به خطر تمیزکردن خونه بابابزرگ خیلی خسته شده بود و از نظر روحی تحت فشاربود تو این هفته که رفتیم سونو و تست قلبو... همه چیز خوب بود فقط مایع کیسه اب کم شده بود و این مامانی را نگران کرده است باید مامانی استراحت کند و مایعات زیاد بخورد. چندتا امپول بتامتازون هم مامانی داره می زنه که اگر شما زودتر دنیا امدی سالمتر باشی.  مامانی این هیته باید قند هم اندازه بگیره تا بالا نرفته باشه دختر قشنگم ایشا... باهم دیگه این هفته های باقی مونده را طی می کنیم. شما هم قول بده صحیح و سالم و به موقع بیای بغل مامان.
8 آذر 1392

اولین ویزیت دکتر در یزد

دختر نازم خیلی وقت است از نوشتن غافل شدم مامان را ببخش . عزیز دلم هفته پیش خانم دکتر مجیبیان شما را سونو کرد و همه چیز خوب بود شما  عزیزم  یک کمی ریز هستی و وزنت کم بود . وکیسه ابم نرمال بد ولی خیلی زیاد نبود.دخترگلم مامانی این  روزها  اینقدر در گیر مشکلات بوده که نتونشته به شما برسه  ولی قول میده تو این ماه خوب غذا بخوره که شما بیشتر وزن بگیری د خترقشنگم شما خوب رشد کن و صحیح و سالم بیا بغل  مامان بابا . مامانی داره کم کم وسایل  اتاقت را خونه بابابزرگ می چینه تا شما بیای و به انها روح بدی . ...
16 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به happy می باشد